بازدید امروز : 462
بازدید دیروز : 141
انسان یعنی چه و انسان خوب کیست؟
انسان در جهان بینی اسلامی داستانی شگفت دارد. انسانِ اسلام تنها یک حیوان مستقیم القامه که ناخنی پهن دارد و با دو پا راه میرود و سخن میگوید نیست؛ این موجود از نظر قرآن ژرفتر و مرموزتر از این است که بتوان آن را با این چند کلمه تعریف کرد.
از نظر قرآن انسان همهی کمالات را بالقوّه دارد و باید آنها را به فعلیت برساند و این خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد. شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوّه دارد «ایمان» است. از ایمان، تقوا و عمل صالح و کوشش در راه خدا برمیخیزد. به وسیلهی ایمان است که علم از صورت یک ابزار ناروا در دست نفس اماره خارج میشود و به صورت یک ابزار مفید درمیآید.
پس انسان حقیقی که خلیفة الله است، مسجود ملائکه است، همه چیز برای اوست و بالأخره دارندهی همهی کمالات انسانی است، انسانِ به علاوهی ایمان است نه انسانِ منهای ایمان. انسانِ منهای ایمان، کاستی گرفته و ناقص است. چنین انسانی حریص است، خونریز است، بخیل و ممسک است، کافر است، از حیوان پستتر است.
در قرآن آیاتی آمده است که روشن میکند انسانِ ممدوح چه انسانی است و انسانِ مذموم چه انسانی است. از این آیات استنباط میشود که انسانِ فاقد ایمان و جدا از خدا انسان واقعی نیست. انسان اگر به یگانه حقیقتی که با ایمان به او و یاد او آرام میگیرد بپیوندد دارنده همهی کمالات است و اگر از آن حقیقت ـ یعنی خدا ـ جدا بماند درختی را ماند که از ریشهی خویشتن جدا شده است. ما به عنوان نمونه دو آیه را ذکر میکنیم:
ـ وَ الْعَصْرِ ـ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ ـ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ.[1]
«سوگند به عصر، همانا انسان در زیان است، مگر آنان که ایمان آورده و شایسته عمل کرده و یکدیگر را به حق و صبر و مقاومت توصیه کردهاند.»
ـ وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ.[2]
«همانا بسیاری از جنّیان و آدمیان را برای جهنم آفریدهایم (پایان کارشان جهنم است)، زیرا دلها دارند و با آنها فهم نمیکنند،چشمها دارند و با آنها نمیبینند، گوشها دارند و با آنها نمیشنوند. اینها مانند چهارپایان بلکه راه گم کرده ترند.»
یک بخش هم صفات است که به خوب و بد بودن انسان مربوط می شود. انسان خوب یعنی کسی که صفات و ملکات ارزشی خوبی در وجود او هست و انسان بد کسی است که رزایل اخلاقی در او شکل گرفته است.
البته عقاید هم صحیح و فاسد دارد اندیشه نیز قابل ارزیابی است. همه باورها و اندیشه ها درست و با ارزش نیستند، برای خوب شدن باید در خوراک علمی و شناختی و باورها هم تامل فراوان کرد. انتخاب ها و انگیزه ها خیلی مهم هستند. نیت حتی از خود عمل در شکل دهی شخصیت انسان موثر تر است. انگیزه الهی است که انسان ساز است. عمل هم خیلی مهم است. شخصیت انسان تحت تاثیر اعمال شکل می گیرد. همه این مولفه ها در خوب یا بد بودن انسان موثر هستند. پس برای خوب بودن باید برای تمامی ابعاد وجودی انسان برنامه ریزی و مراقبه داشت.
موجود چند بُعدی
از آنچه گفته شد معلوم شد که انسان با همهی وجود مشترکی که با سایر جاندارها دارد، فاصلهی عظیمی با آنها پیدا کرده است. انسان موجودی مادی ـ معنوی است. انسان با همهی وجوه مشترکی که با جاندارهای دیگر دارد، یک سلسله تفاوتهای اصیل و عمیق با آنها دارد که هر یک از آنها بُعدی جداگانه به او میبخشد و رشتهای جداگانه در بافت هستی او به شمار میرود که برای ارزیابی درباره خوب و بد باید همه این ابعاد مورد بررسی و دقت قرار گیرد.
این تفاوتها و ابعاد را در سه ناحیه می توان شمارش کرد:
1. ناحیه ادراک و کشف خود و جهان.
2. ناحیه جاذبههایی که بر انسان احاطه دارد.
3. ناحیه کیفیّت قرار گرفتن تحت تأثیر جاذبهها و انتخاب آنها.
----------------------------
[1] . سورهی عصر.
[2] . اعراف / 179.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید